دلتنگ...

به سراغم اگر میایی نرم و آهسته بیا تا مبا ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

دلتنگ...

به سراغم اگر میایی نرم و آهسته بیا تا مبا ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

ای دور ترین نزدیک!

ای دور ترین نزدیک! 

 امشب به بزم دل می خوانمت...

کودک افسرده احساسم نرم نرمک عشوه گری می آغازد، گویی سودای عشق در سر دارد. هر آنچه از عشق، هر آنچه از شور، هر آنچه از نیاز در باقی مانده دل نهان کرده بودیم می رباید و می گریزد. عشق را لاجرعه سر می کشد و پر از شور می شود و پر از نیاز. و در تمام وجودم جاری می شود. و من همه عاشقی و شور و نیاز؛ و تو همه ناز و ناز و ناز. و هنوز در دوردست ها ایستاده ای...

ای دورترین نزدیک! امشب در دلم بزم عشق تو بر پاست، به میهمانی دلم بیا...