... و امروز فهمیدم به راستی سکوت کردن دشوارتر از سکوت شکستن است...
و چه میزان سنگین است بار مسئولیت حرف هایمان...
نمی دانم کوه می لرزد یا نه؟!... نمی دانم دریا طوفانی می شود یا نه؟!... نمی دانم آسمان ابری می شود یا نه؟!...
ولی من هم می لرزم و هم طوفانی ام و هم ابری...
لرزم از ترس نیست.... طوفانم از خشم نیست... بارانم از عجز نیست...
شانه هایم می لرزد... شانه ها باید تمام توانشان را جمع کنند تا زیر بار امانت نلرزند. نمی دانم چرا هر لحظه سنگین تر می شود... رشد می کند... بزرگ می شود و لرزش ها بیشتر...
سلام ،
شانه هایتان استوار باد .
با طنز " بوش و ریاضیات " چشم براه حضورتانم .
پایدار باشید .