اینم گذاشتم تو وبلاگ واسه بچه های با حال..................................
|
![]() |
protect your ears |
Music Is My language |
غروب غم انگیزی است .خورشید میرود تا در پشت کوههای سر به فلک کشیده پنهان شود.با خود عهد بسته ام که هر شب با پیدا کردن اولین او را به کلبه قلبم دعوت کنم.اما ناگهان ابر های سیاه اسمان دلم را سیاه می کنند.نگاه با التماس به انها می اندازم که گویا از نگاهممی خوانند وارام ارام از پهنه اسمان به کنار می روند .ناگهان سوسوی نوری در پشت سرم احساس میکنم .برمی گردم وستاره ای را در اسمان می یابم که به من چشمک میزندو مرا به استقبال مهمانم مهمانم می فرستد اکنون مهمان عزیزم((غم))با انهمه عظمت پای در سرای قلبم می گذارد .امیدوارم بتوانم میزبانی خوب و لایق برایش باشم.............................
سلام دوستان شرمنده از اینکه چند وقت نبودم
سلام بچه ها امروز یه سورپرز جالب براتون دارم.امیدوارم خوشتون بیاد.